دفاع مقدس از دیدگاه سیاست خارجی؟
در خصوص علل وقوع جنگ، فرضیههای مختلفی وجود دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی و گروگانگیری در سفارت آمریكا و شكست حملهی طبس، عدم انسجام نیروهای مسلح در ایران و قدرت طلبی و روحیهی تجاوزگری صدامحسین از آن جمله است، ولی بدون تردید صدام بدون چراغ سبز آمریكا نمیتوانسته است حملهی گستردهی نظامی علیه ایران را آغاز نماید.
مهمترین دستاورد بررسی جنگ ایران و عراق از دیدگاه سیاست خارجی، همان اثبات اصل نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. این اصل نه تنها یك شعار، بلكه یكی از اصول مهم و عملی در سیاست خارجی ایران به شمار میرود. هرچند اصل حفظ تمامیت ارضی و اهمیت حراست از امالقرای اسلامی و مبارزه با ظلم و استكبار و دعوت جهانیان به حیات طیبه را میتوان از درون تحولات جنگ ایران و عراق لمس نمود، ولی باید گفت كه مهمترین تحول در این دوره در سیاست خارجی ایران را در جنگ ایران و عراق میتوان مشاهده كرد.
مسئلهی اصلی دولت حضرت آیتالله خامنهای در این دوره جنگ بود، زیرا بخش زیادی از توان دولت در این خصوص مصروف گردید. هرچند توجه جمهوری اسلامی از تحولات پیرامونی و بینالمللی قطع نگردید و خود را در مقابل تحولاتی چون اشغال افغانستان، حمله به جنوب لبنان و مسئلهی سلمان رشدی مسئول میدانست، ولی موضوع جنگ كه در ارتباط مستقیم با حفظ تمامیت ارضی و امالقرای جهان اسلام بود، از اهمیت زیادی برخوردار بود. اكنون به سیر تحولات جنگ ایران و عراق میپردازیم.
در خصوص علل وقوع جنگ، فرضیههای مختلفی وجود دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی و گروگانگیری در سفارت آمریكا و شكست حملهی طبس، عدم انسجام نیروهای مسلح در ایران و قدرت طلبی و روحیهی تجاوزگری صدامحسین از آن جمله است، ولی بدون تردید صدام بدون چراغ سبز آمریكا نمیتوانسته است حملهی گستردهی نظامی علیه ایران را آغاز نماید. آغاز اقدامات تجاوزكارانهی دولت عراق از آذر ماه سال 1358، یك ماه بعد از اشغال سفارت آمریكا در تهران، آغاز گردید. دو فروند هواپیمای جنگندهی عراق به حریم هوایی ایران تجاوز نمود، ولی بلافاصله با تعقیب یك جنگندهی ایران روبهرو شدند و فرار كردند. دو روز بعد سفیر ایران در فرانسه اطلاع داد كه كانال اول تلویزیون پاریس ضمن پخش اخبار مربوط به ایران، خوزستان را عربستان توصیف كرد و نقشههایی را نیز از خوزستان كه روی آن نام عربستان نوشته شده بود به تماشاگران نشان داد تقریباً ده روز بعد عراق و فرانسه قراردادی منعقد كردند كه به موجب آن، فرانسه 34 جت میراژ علاوه بر 36 جت میراژ قبلی به عراق خواهد فروخت. چند روز بعد وزیر اطلاعات عراق در مصاحبهای با نشریهی «المستقبل» چاپ پاریس از ایران دعوت كرد كه پیشنهاد تجدیدنظر و قرارداد الجزایر (1975) را كه توسط شاه سابق و صدام حسین امضا شده است بپذیرد. وی گفت كه تمدید قرارداد به حال عراق مساعد نیست و باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد و شطالعرب [اروند رود] یك رودخانهی عربی است و جای انكار و تردید نیست و ایران باید جزایر ابوموسی، تنب كوچك و بزرگ را به امارات عربی پس بدهد. با تجاوزات عراق به حریم هوایی ایران و دخالتهای مكرر عراق در امور داخلی ایران و به دنبال تعطیلی كنسولگری عراق در كرمانشاه و خرمشهر و متعاقب آن، درخواست تقلیل اعضای سفارت عراق در تهران، وزارت امور خارجهی ایران با صدور اطلاعیهای تصمیم گرفت روابط خود را با عراق تا سطح كاردار تقلیل دهد. با آغاز سال 1359 تجاوزات زمینی عراق به خاك ایران و اختلافات ایران و عراق گسترش یافت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گزارش كرد كه ارتش عراق اردوگاههایی را در نوار مرزی تأسیس كرده و مزدوران خود را در آن اردوگاهها آموزش میدهد تا برای گروگانگیری و خرابكاری و مینگذاری به ایران فرستاده شوند.
بهدنبال این گزارش، عراقیها با توپ و خمپاره به نفتشهر شلیك كردند و در منطقهی باویس نیروهای سپاه پاسداران با عراقیها درگیر شدند و نقطهی اشغالی را پس گرفتند. ظهیرنژاد، فرماندهی ژاندارمری كل كشور، به كلیهی پاسگاههای ژاندارمری در مرز ایران و عراق، اعلام آماده باش كامل كرد. همزمان با تحركات نظامی، عراقیها اقدامات سیاسی و دیپلماسی را نیز آغاز كردند. سعدون حمادی، وزیر امور خارجهی عراق، با ارسال پیامی به كورت والدهایم، دبیر كل وقت سازمان ملل، اشغال غیرقانونی جزایر سهگانه توسط ایران را به رسمیت شناخت و از ایران خواست به توسعهطلبی تهاجمی و تهدیدهای خود پایان دهد و حاكمیت و استقلال كشورهای عربی را محترم شمارد. به دنبال تیره شدن روابط ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران كلیهی اعضای سفارت و خانوادههایشان را از بغداد به تهران فراخواند. پس از این؛ تحركات نظامی عراق افزایش یافت. ارتش عراق شهر قصر شیرین و پاسگاههای مرزی را به توپ بست و هواپیماهایشان اطراف شهر سردشت را بمباران كردند. در ماههای بعد درگیری در تمامی نوار مرزی قصر شیرین كشیده شد تا آنجا كه ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور سال 1359 در حمله به مواضع نیروهای عراقی از موشك استفاده كرد. سرانجام صدام حسین كه دولتش تمامی تحركات ماههای گذشته را به علت تجاوز به ایران آغاز كرده بود، در مجلس عراق حاضر شد و اعلام كرد كه موافقتنامهی 6 مارس 1975 الجزایر منتفی است و مجلس عراق نیز در یك جلسهی فرمایشی در همان شب، موافقتنامهی الجزایر را باطل اعلام نمود و به بهانهی اشغال عراق، نیروهای بعث حدود 150 كیلومتر مربع از اراضی ایران را اشغال كردند و جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 با بمباران فرودگاه مهرآباد آغاز گردید.
عمدهی دلایل عراق در توجیه لغو یكجانبهی عهدنامهی 1975 و حمله به ایران به شرح زیر بود:
1ـ نقض عهدنامه توسط ایران؛
2ـ عدم استرداد سرزمینهایی كه به موجب عهدنامهی 1975 میبایست به عراق بازگردانده شود؛
3ـ رفتار ناروای ایران با اعراب خوزستان؛
4ـ عدم استرداد سه جزیرهی عربی در خلیج فارس .
بیتردید هر انسان بیطرفی به راحتی میتواند به بهانهجوییهای دولت عراق پی ببرد؛ لذا موارد یاد شده كه دارای پشتوانه علمی و حقوقی نمیباشد را بهانهای جهت تجاوز میشناسد. در اول مهر ماه 1359 دبیر كل از شورا درخواست جلسه میكند. نمایندگان پانزده كشور عضو شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامهی 479 را كه به پیشنهاد مكزیك و نروژ دربارهی برقراری آتشبس بین ایران و عراق بود تصویب كردند. در این قطعنامه مصرانه از ایران و عراق خواسته میشود تا از هرگونه توسل به زور خودداری كرده، و اختلافهای خود را از راههای مسالمتآمیز و براساس اصول و عدالت و حقوق بینالملل حل كنند. همچنین از كلیهی كشورهای دیگر خواسته شد كه از هرگونه اقدامی كه ممكن است موجب توسعهی دامنهی اختلافها و نبردها بین ایران و عراق شود خودداری كنند. شورای امنیت از دبیر كل سازمان ملل خواست تا ضمن بهكارگیری مساعی خود برای حل اختلافهای ایران و عراق تا 48 ساعت گزارش اقدامات خود را به شورا تسلیم دارد. عراق فوراً قطعنامهی شورای امنیت را پذیرفت، ولی ایران اعلام كرد تا زمانی كه تجاوز ادامه دارد و خاك ایران در اشغال عراق است قطعنامه را نمیپذیرد. علیرغم قطعنامهی شورای امنیت شاه حسین در یك سخنرانی پشتیبانی خود را از رژیم بعث صدام حسین علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام كرد و از تمامی كشورهای عربی خواست دنبالكنندهی خطمشی وی باشند. اردن نیروهای نظامی خود را در مرز عراق مستقر ساخت تا به محض احساس نیاز وارد جنگ علیه ایران سازد. البته بعدها نیروهای خود را نیز وارد جنگ نمود. به دنبال اردن، یمن شمالی هم حمایت خود را از صدام اعلام كرد. آمریكا هم به بهانهی جنگ ایران و عراق از موقعیت استفاده كرد و با ارسال رزمناو و موشكانداز خود به خلیج فارس آمادگیاش را در منطقه افزایش داد.
ایالات متحده كه با عراق رابطهی دیپلماتیك نداشت اعلام كرد اگر عراق از آمریكا كمك بخواهد هرگونه امكانات نظامی را در اختیار آن كشور قرار خواهد داد. به دنبال آن، وزارت خارجهی آمریكا حالت تعلیق فروش پنج فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به عراق لغو كرد و روابط تجاری دو كشور از 442 میلیون دلار، در سال 1980 به 724 میلیون دلار رسید و در سال 1981 به 1914 میلیون دلار رسید و اجازهی استفاده از موتورهای ساخت آمریكا بر روی چهار ناو جنگی ایتالیا كه عراق سفارش داده بود صادر شد و از طرف دیگر محدودیت قابل ملاحظهای علیه ایران وضع گردید. در چنین شرایطی كه خاك ایران در اشغال ارتش عراق بود و جهان از متجاوز حمایت میكرد یا سكوت كرده بود، مسئولان جمهوری اسلامی ایران قطعنامهی شورای امنیت را غیرقابل پذیرش دانستند. كمال خرازی، سرپرست وقت ستاد تبلیغات جنگ، با اشاره به سفر اولافپالمه، نمایندهی كورت والدهایم دبیر كل سازمان ملل، به ایران تأكید كرد اگر عراق خواهان پایان جنگ است چون متجاوز است از خاك ایران خارج شود.
امام خمینی در دیدار با هیئت منتخب رسیدگی به جنگ گفت: «باید متجاوز بیرون برود و یك هیئت بینالمللی به جنایت عراق رسیدگی كند... به حكم قرآن اگر قبیلهای بر قبیلهی دیگر تجاوز كرد بقیه باید با متجاوز بجنگند. اگر ما متجاوز هستیم ما را تأدیب كنید و اگر صدام متجاوز است او را تأدیب كنید. ما از حقوق خود دفاع میكنیم». در برابر فشارهای بینالمللی مبنی بر پذیرش آتشبس از طرف ایران، حضرت آیتالله خامنهای، دبیر و سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، شرایط ایران را برای خاتمهی جنگ به شرح ذیل اعلام كرد:
«1ـ خروج بدون قید و شرط نیروهای عراقی از خاك ایران؛
2ـ مجازات متجاوز؛
3ـ پذیرش پیمان 1975 الجزایر كه حاكمیت ایران را بر نیمی از شطالعرب محرز كرده است».
در پی سومین سفر یاسر عرفات به تهران كه خود را فرستادهی سازمان كنفرانس اسلامی میدانست، آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، گفت تا سربازی خارجی در خاكمان هست مذاكره نخواهیم كرد و باید متجاوز شناسایی و مجازات شود. این سخنان در برابر صحبت چند روز پیش صدام بود كه گفت حاضر به صلح است، اگر ایران حقوق ملت عرب را به رسمیت بشناسد كه استان خوزستان را هم دربرمیگرفت. «از نیمهی دوم سال 1360، رزمندگان جمهوری اسلامی ایران توانستند پس از سر و سامان دادن به نیروها، عملیات تدافعی اساسی خود را آغاز كنند. عملیات ثامن الائمه (مهرماه 1360) كه منجر به شكست محاصرهی آبادان شد، با عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360) دنبال شد كه منجر به آزادی شهر بستان شد. در دومین روز سال 1361، با عملیات فتحالمبین حدود 2200 كیلومتر مربع از خاك ایران آزاد شد و خسارات فراوانی بر دشمن وارد آمد. پس از آن نیز عملیات بیتالمقدس به آزادی خرمشهر انجامید».
با پیروزیهای درخشان رزمندگان اسلام، شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از 22 ماه سكوت، مسئلهی جنگ ایران و عراق را در دستور كار خود قرار داد. صدام حسین نیز در تاریخ 31 تیر 1361 اعلام آتشبس یكجانبه كرد و فرمان عقبنشینی نیروهای عراقی را در جبهههای غربی صادر نمود. شورای امنیت با درخواست اردن و حمایت آمریكا، جنگ ایران و عراق را مورد بررسی قرار داد و قطعنامهی شمارهی 514 (21 تیر 1361) را بهتصویب رساند. در این قطعنامه باز هم هیچ اشارهای به شناسایی متجاوز و تنبیه او نشده بود و تنها نسبت به مناقشه ابراز نگرانی شده بود و لذا شورا، خواهان عقبنشینی به مرزهای شناختهشدهی بینالمللی گردید. این درخواست زمانی تصویب شد كه رزمندگان اسلام، بخشهای مهمی از خاك ایران را آزاد كرده بودند. با انجام عملیات رمضان كه با موفقیت كامل همراه نبود و عملیات مسلمبنعقیل كه منجر به آزادی بخش مهمی از خاك ایران و تسلط رزمندگان اسلام بر شهر مندلی عراق شد، دولت عراق از شورای امنیت درخواست تشكیل جلسهای را كرد.
امام خمینی در آستانهی تشكیل اجلاس شورای امنیت سازمان ملل فرمودند: «صلحطلبی صدام مثل صلحطلبی آمریكا و اسرائیل است. صلح اسلامی صلحی است كه برادر میشوند بعد از صلح و ما طالب این صلح هستیم. ما چطور میتوانیم بیقید و شرط بنشینیم و صحبت و مصالحه كنیم. اگر شورای امنیت و همهی عالم بگویند، ما این صلح را نمیتوانیم بپذیریم و هیچ عاقلی این صلح را نمیپذیرد». آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، هم گفت: «شما حامیان صدام میخواهید صدام را تقویت كنید كه بتواند جنگ را ادامه دهد. به سازمان ملل بهخصوص تذكر میدهم شما همان سازمانی هستید كه در تمامی دو سال تجاوز صدام یكبار به فكر جدّی خاتمه یافتن جنگ نیفتادید. آن روز كه صدام تا 90 كیلومتری در عمق كشور ما وارد شده بود و آن روزی كه ده شهر و 1200 روستای ما تخریب میشد، شما كجا بودید؟». سعید رجایی خراسانی، نمایندهی دائم ایران در سازمان ملل، در پاسخ به این سؤال كه آیا بعد از پس گرفتن همهی خاك خود آتشبس را قبول میكنید؟ گفت: «شما خود را جای ما بگذارید اگر كشورتان مورد تجاوز قرار گرفته و اشغال شده بود پس از آنكه طی دو سال فداكاری و جانبازی دشمن را از خاك خود بیرون راندید. آنگاه با تشكر خداحافظی میكردید؟ خیر، قطعاً شما مسائل زیادی دارید كه باید با متجاوز حل كنید و اگر نتوانستید آنها را از طریق مسالمتآمیز حل كنید، به مبارزهی خود ادامه میدهید تا حقوق حقهی خود را بهدست آورید». قطعنامهی 522 شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 12 مهرماه 1361 همانند قطعنامهی 514 هیچ توجه به خواستهی اصلی ایران مبنی بر تنبیه و شناسایی متجاوز ننمود. تنها تفاوت قطعنامهی 522 با 514 آن بود كه از آمادگی عراق برای همكاری در اجرای قطعنامهی 514 استقبال شده بود و از ایران میخواست كه چنین كند. اخراج عراق از خاك ایران و آزادی خرمشهر، بهشدت آمریكاییها را نگران كرد. آمریكا نگران تحول در منطقه بود و از پیروزی ایران میترسید. هیگ، وزیر خارجهی وقت آمریكا، اعلام كرد كه آمریكا در برابر هرگونه تغییر اساسی در منطقهی خلیج فارس كه ناشی از جنگ ایران و عراق باشد بیتفاوت نخواهد بود.
بهدنبال اعلام این استراتژی، كمكهای حیاتی بهعراق آغاز گردید و نام عراق از فهرست كشورهای به اصطلاح تروریست حذف شد و محدودیتهای فروش تسلیحات به عراق لغو گردید. مشاور كمیتهی روابط خارجی سنای آمریكا در توضیح فروش تسلیحات آمریكا به عراق گفت: «این عمل آمریكا به منظور تنبیه ایران و بازكردن راهی برای عراق از بنبست موجود است، زیرا ایران در جنگ با عراق از برتری محسوسی برخوردار است و این واقعهی ناخوشایندی برای آمریكاست». حمایتهای آمریكا از عراق در نهایت باعث شد تا از آذرماه 1363 دو كشور روابط پنهان خود را آشكار سازند و رسماً روابط خود را از سر گرفتند. پس از عملیات والفجر 8 و تصرف فاو، آمریكا پیروزیهای ایران را بروفق مراد خود ندید و با منابع اطلاعاتی خود عراق را در جنگ تعذیه و تقویت كرد. از سوی دیگر، ناكامیهای عراق و پیروزیهای جمهوری اسلامی ایران در جنگ باعث شد كه آمریكا بهطور جدی تجدید نظر در سیاست خود را بررسی كرده و سعی كند به جمهوری اسلامی ایران یا طرف پیروز نزدیك شود. افراد اندكی در دولت آمریكا بودند كه نسبت به اهمیت استراتژیك ایران تردید داشتند. به این دلیل مقامات متنفذی در دولت آمریكا متقاعد شده بودند كه باید برای باز كردن كانالهای بالقوهای برای گشودن باب مذاكره با ایران تلاش كرد. از طرف دیگر، ایران به اسلحهی غربی نیاز داشت، كه عمدتاً این نیاز را از طریق دلالان برآورده میكرد و البته گاه نیز با مشكلاتی روبهرو بود. این جهتگیری در سیاست خارجی آمریكا بعد از تصرف فاو منجر به ماجرای مك فارلین شد. ماجرای مك فارلین آمریكا برای آزادی گروگانهای خود در لبنان در ازای فروش تسلیحاتی محدود به ایران تلاش میكرد.
در كنار این هدف محدود، هدف درازمدت و استراتژیك نزدیكی با ایران و تغییر رفتار این كشور بود. آمریكا از ترس سقوط ایران در دامن شوروی در بحبوبهی فشار جنگ تلاش میكرد ایران را به طرف خود بكشد؛ اما جمهوری اسلامی ایران علیرغم تمام فشارها و نیازهای خود براساس اصل نه شرقی و نه غربی نه به دامن شوروی غلتید و نه روی خوش به دولت ایالات متحده نشان داد. به دنبال درج گزارش مخلوطی از واقعیات و اكاذیب از سفر یك هیئت آمریكایی به ایران، هفتهنامهی لبنانی «الشراع» مورخ 12/8/1365 فضایی متفاوت ایجاد كرد. پس از انتشار این گزارش، آقای هاشمی رفسنجانی با توصیهی امام خمینی در مراسم 13 آبان به تشریح سفر مك فارلین و همراهانش به ایران ـ كه بحران بزرگ و طولانیای را برای دولت آمریكا ایجاد كرد ـ پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت: «افتخار سلاطین دنیا این است كه با یكی از این سردمداران آمریكا ملاقات كنند، ولی جمهوری اسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتكا كرده، آنقدر قدرت دارد كه آنهایی كه بیاجازه وارد ایران میشدند، التماس میكنند، خواهش میكنند كه شفقت ما را جلب كنند و ما را به عنوان میهمانی كه به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند؛ ولی جمهوری اسلامی میگوید نه، ما با كسی كه آثار خیانتش مشهود است نمیتوانیم مذاكره كنیم».
ایشان در ادامه به تشریح سفر مك فارلین به ایران اشاره میكند. به دنبال افشای ماجرای مك فارلین خبرگزاری فرانسه اعلام كرد سفر مك فارلین بخشی از یك سلسله اقدامات فوق سرّی بوده است كه در ماههای اخیر دولت ریگان به آن توسل جسته است تا شاید باب مذاكره با تهران گشوده شود برای اینكه گروگانهای زندانی در لبنان آزاد شوند. این اقدامات با هماهنگی كاخ سفید و بهوسیلهی دریابان جان پوتین دكستر، مشاور ریگان در امور امنیت ملی و سرهنگ اولیسره نووه، معاون ویژهی او در عملیات ضدتروریستی، صورت گرفته است. درخصوص معاملهی اسلحه در برابر آزادی گروگانها، رئیسجمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای، آن را نفی كردند و در مصاحبهای كه پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبكهی تلویزیونیای ـ بی ـ سی آمریكا به عمل آوردند، اظهار داشتند: «من گزارش تاور را كه توسط هیئت انتصابی از طرف ریگان تهیه شده بود خواندم و متوجه شدم كه جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم آمریكا با آنچه مورد نظر مردم ماست بسیار فرق دارد. تا آنجا كه ما اطلاع داشتیم معاملهی تسلیحات در قبال گروگانها نبود. برای سلاحهای دریافتی پول پرداخت كردیم، اما فروشندگان این سلاحها همچنین از ما درخواست كردند كه از نفوذ خود برای آزادسازی گروگانها استفاده كنیم و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشكالی در كمك به آزادی گروگانها نمیدیدیم موافقت كردیم؛ بنابراین، معاملهی ما در قبال گروگانها نبود، بلكه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بینالمللی بودهاند».
اقدام یكجانبهی آمریكا در ارسال اسلحه به ایران در محافل عربی و غربی اثر منفی به جا گذاشت؛ زیرا آمریكا خود همواره دیگران را از ارسال سلاح به ایران نهی میكرد. به گفتهی الكساندر هیگ، وزیر سابق امور خارجهی آمریكا، احتمال ابراز تمایل جدید ایران به سوی شوروی و همچنین ضرورت تقویت جناح معتدل برای دوران پس از آیتالله خمینی، از علل اقدامهای دولت ریگان بوده است. رونالد ریگان بعد از چند روز سكوت در یك سخنرانی تلویزیونی درخصوص رابطه با ایران گفت: «انقلاب ایران در خاورمیانه و جهان حقیقتی است انكارناپذیر و تلاشهای صلح در خاورمیانه بدون حضور ایران نافرجام خواهد بود... در طول روند مذاكرات سرّی خود، من اجازه دادم مقادیر كوچك و ناچیزی سلاحهای دفاعی و لوازم یدكی برای سیستمهای دفاعی ایران به این كشور فرستاده شود. هدف من این بود كه تهران را راضی كنیم كه مذاكرهكنندگان ما با اجازهی من عمل میكنند مبنی بر اینكه آمریكا آماده است كه روابط جدیدی را جایگزین خصومت میان ما كند. این محمولهی كوچك اگر روی هم جمع میشد میتوانست در یك هواپیمای باری جا شود و تمامی محموله نمیتواند در نتیجهی جنگ ایران و عراق اثر گذارد یا در موازنهی نظامی میان دو كشور تغییری ایجاد كند. افرادی كه ما با آنها در تماس بودیم خطرات قابل ملاحظهای را پذیرا شده بودند و لازم بود به وسیلهای به آنها علامت دهیم كه اگر به مذاكرات ادامه دهند و آن را گسترش دهند ما قصدی خیرخواهانه و جدی داریم... . ما به پیشرفتهایی نیز نائل شدیم؛ از زمانی كه تماسهای دولت آمریكا با ایران آغاز شد هیچگونه شاهد و مدركی مبنی بر دخالت دولت ایران در فعالیتهای تروریستی علیه آمریكا دیده نشده است. گروگانها به وطن بازگشتند و ما از تلاش ایران در گذشته و حال در این رابطه استقبال میكنیم؛ لیكن ممكن است پرسیده شود چرا رابطه با ایران برای آمریكا مهم است؟
ایران در یكی از حساسترین مناطق جغرافیایی جهان قرار گرفته است. این كشور بین شوروی و آبهای گرم اقیانوس هند قرار دارد. جغرافیا توضیح میدهد چرا شوروی برای تسلط به افغانستان ارتش به این كشور فرستاده است و اگر بتواند به ایران و پاكستان نیز میفرستد. گذشته از موقعیت جغرافیایی و ذخایر نفتی ایران برای سلامت درازمدت اقتصاد جهانی مهم هستند. در واقع ما عدم توافقهای شدید و مستمری داشتهایم كه تاكنون نیز ادامه یافتهاند. در تهران ملاقاتی ترتیب داده شد؛ من در آن زمان از رابرت مك فارلین، مشاور امنیت ملی سابق خود، خواستم این مأموریت سرّی را بپذیرد و دستورات لازم را نیز به وی دادم. از او خواستم به ایران برود و مذاكرات را آغاز كند و اهداف اصلی ما و موارد اختلاف را روشن سازد. چهار روز مذاكره انجام شد و با هیئت آمریكایی بدرفتاری نشد... . یك اتهام دیگر این است كه در جنگ خلیج [فارس] به طرف ایران متمایل شدهایم؛ این نیز بیاساس است. ما مداوماً خشونت را از هر دو طرف محكوم كردهایم و مستمراً خواستار مذاكره و حل مسئله به شكلی كه تمامیت ارضی هر دو كشور را تضمین كند بودهایم. تماس ما با دولت ایران به معنی تغییر در موضعگیری ما و حمایت از یك طرف در مقابل دیگری نبوده است؛ این عمل یك اقدام دیپلماتیك برای نیل به نوعی نفوذ و دسترسی به ایران و همچنین عراق و پایان دادن آبرومندانه به درگیری خونین بوده است. این به نفع تمامی جناحها در منطقهی خلیج فارس است كه این جنگ را هرچه زودتر پایان دهند». درواقع خطر پیروزی ایران در جنگ، آمریكا را وادار ساخت از طریق سیاست هویج بحران را در كنترل خود گیرد.
پیروزی ایران، فاجعهی بزرگی برای سیاست خارجی آمریكا بود كه البته این سیاست با هوشمندی نخبگان سیاسی ایران عقیم ماند. مك فارلین، مشاور امنیتی سابق ریاست جمهوری آمریكا، اذعان كرد كه در قضاوت خود دربارهی كوشش برای ارتباط با ایران اشتباه فاحش كرده است. وی كه تحمل این رسوایی و فشارهای مختلف را نداشت با خوردن 20 تا 30 كپسول والیوم دست به خودكشی زد و روانهی بیمارستان شد. برژینسكی، مشاور امنیت ملی آمریكا در دولت كارتر، گفت به نظر وی در جریان تلاش محرمانهی ریگان برای نزدیكی با ایران و معاملهی تسلیحاتیِ بحثبرانگیز بین دولت آمریكا و تهران، سر آمریكا كلاه رفته است و افزود مشكل است بتوان گفت اقدام ریگان موجب افزایش ثبات در خاورمیانه گردیده و یا نفوذ آمریكا را در منطقه بهبود بخشیده است. مدتی بعد ریگان هم اعتراف كرد كه در اجرای سیاست نزدیكی به ایران، اشتباهاتی رخ داده است.
لاری اسپیكز، سخنگوی كاخ سفید، نیز با توجه به این ناكامی اعلام كرد آمریكا هیچ سلاح دیگری به ایران ارسال نخواهد كرد و از دیگر كشورها خواسته است كه از ارسال تسلیحات به ایران خودداری كنند. گروه تحقیق كنگرهی آمریكا در این زمینه بیان میدارد: «در این ابتكار هیچ نتیجه و سودمندی مشخصی برای دولت آمریكا ایجاد نشد؛ در حالی كه ایران موفق شد سه گروگان را با سه نفر دیگر تعویض كند. از سوی دیگر، فروش 2004 عدد موشك تاو (Towmissile) و در حدود 200 قطعهی حیاتی از موشك هاوك (Havakmissile) به ایران و همچنین ایجاد یك صندوق غیرقانونی برای كمك به نیروهای كنترا در نیكاراگوا و همچنین سایر فعالیتهای پنهانی دیگر كه توسط این گروه انجام شد، منافع قابل توجهی را برای گروه حكیم ـ سكورد در پی داشت. این منافع متعلق به ملت و مالیاتدهندگان آمریكایی بوده است» بدین ترتیب بار دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود نه بر اساس رئالیسم، بلكه بر اساس الگوی اسلامی روابط بینالملل عمل نمود و عزت، شرف و استقلال خود را فدای رابطه با دشمنان خود نكرد و دشمنانی را كه با نگاه به نیازمندیهای مادی ایران استقلال و ارزشهای انقلابی را نشانه رفته بودند، مأیوس كرد.
جنگ ایران و عراق بعد از ماجرای مك فارلین به دنبال ناكامیهای آمریكا در تسلیم جمهوری اسلامی ایران از طریق مذاكره و استراتژی هویج، جهتگیری سیاست خارجی آمریكا در جنگ ایران و عراق به فشار فزاینده بر ایران و استفاده از استراتژی چماق مبدل شد. وزیر خارجهی آمریكا ابتدا در تاریخ 24/7/1365 اعلام كرده بود كه در صورت پیروزی ایران در جنگ، آمریكا دخالت نظامی خواهد كرد. روز بعد نیز مورفی، مدیر كل وزارت امور خارجهی آمریكا در خاورمیانه، تأكید كرد كه در جنگ ایران و عراق برنده و بازندهای نخواهد داشت. در تاریخ 18/8/1365 رئیس سازمان سیا از دولت آمریكا خواست تا بر حجم كمكهایش به رژیم عراق بیفزاید. به گفتهی وی سقوط صدام موجب شد كه كویت بر لب پرتگاه بایستد و نیروهای ایران خود را به مرزهای عربستان برسانند. وی هشدار داد كه پیروزی ایران در جنگ، قیمت نفت را بهطور بیسابقهای افزایش خواهد داد و بنیادگرایی اسلامی دامن كشورهای مصر، مراكش، اندونزی و سرتاسر جهان را نیز خواهد گرفت.
باز هم به دنبال پیروزیهای رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ رونالد ریگان طی اعلامیهای بیان داشت: «دولت ایران تاكنون به گونهای تأسفبار كلیهی تلاشهایی را كه برای تشویق این كشور به منطق خویشتنداری در سیاست جنگیاش انجام میشود رد كرده است. این جنگ منافع استراتژیك آمریكا و همچنین ثبات و امنیت كشورهای دوست ما در منطقه را تهدید میكند. ما همچنان مصمم هستیم از تواناییهای دفاعی دوستانمان در منطقه حمایت كنیم و اخیراً بخشی از نیروهای دریایی خود را در خلیج فارس برای تأكید به این تعهد منتقل كردیم و مصمم هستیم صدور آزاد نفت از طریق تنگهی هرمز را تضمین نماییم». ریگان در این بیانیه، پایان یافتن فوری جنگ تحمیلی را خواستار شد و بهمنظور رفع نقیصهی تلاشهای نافرجام گذشته برای به سازش كشاندن ایران، از وزیر خارجهی خود جرج شولتز خواست تا رهبری تلاشهای بینالمللی را كه برای كشاندن ایران به میز مذاكره انجام میشود در دست گیرد. ریگان در بیانیهی خود با حمایت از پیشنهاد عراق برای خاتمهی جنگ، ممانعت از ارسال هرگونه سلاح به ایران را مورد تأیید قرار داد. ایالات متحدهی آمریكا از طرف دیگر برای خاتمهی آبرومندانهی جنگ ایران و عراق با كمك دیگر اعضای شورای امنیت، قطعنامهی 598 را بهتصویب رسانید. در این قطعنامه، كه در 29 تیر 1366 به تصویب رسید، از آغاز و ادامهی این جنگ، ابراز تأسف شده است.
شورای امنیت همچنین از بمباران مراكز كاملاً غیرنظامی، حمله به كشتیهای بیطرف و هواپیماهای غیرنظامی، نقض مقررات بینالمللی، نوع دوستی و سایر قوانین مربوط به درگیریهای مسلح، بهویژه استفاده از سلاحهای شیمیایی كه مغایر با تعهدات مندرج در پروتكل 1925 ژنو است، اظهار تأسف كرد و درخواست نمود:
1ـ آتش بس را رعایت نمایند؛
2ـ بدون تأخیر آزادی اسرا انجام گیرد؛
3ـ از كشورهای دیگر خواسته شد بیشترین خودداری و احتراز از هرگونه اقدامی كه احتمالاً به تشنج بیشتر و گسترش مناقشه منجر میشود مبذول دارند؛
4ـ از دبیر كل تقاضا میشود كه در مشورت با ایران و عراق موضوع و مسئولیت بروز جنگ را بررسی نمایند». این قطعنامه برای اولین بار با جنگ، برخورد جدّی و بنیانی نموده است و در آن از آغاز و ادامهی منازعه ابراز تأسف شده، به لزوم حصول راه حل جامع عادلانه و شرافتمندانه بین ایران و عراق تأكید گردیده و در بند 6 قسمت اجرایی آن، شورا گروهی را برای تحقیق و تفحص دربارهی نقض صلح معین نموده است: عراقیها كه در وضعیت مناسبی در جنگ نبودند قطعنامه را پذیرفتند، ولی جمهوری اسلامی ایران به دلیل ابهاماتی كه در قطعنامه وجود داشت نه آن را رد كرد و نه آن را پذیرفت. مبانی استدلالی جمهوری اسلامی ایران را حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی، سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، به این شرح بیان كرده است. «پیش از این به علت جهتگیریهای ناعادلانهی قطعنامههای شورای امنیت، ما این قطعنامه را نمیپذیرفتیم؛ اما در این قطعنامه نكات مثبتی دیدیم كه حاضر شدیم پیرامون آن مذاكره كنیم. جمهوری اسلامی ایران قطعنامهی 598 را به طور كلی رد نكرده است. چون در آن، جای بحث میبیند. توقع دیگر این است كه ما قطعنامه را كلاً رد كنیم یا بپذیریم. نكتهی منفی آن این است كه میگوید به محض شروع مذاكره و پیش از شناسایی متجاوز و محاكمهی آن، آتشبس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند مربوط به معرفی متجاوز میتواند بهعنوان تنها كلید حل مسئله به شمار آید و این نكتهی مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتشبس انجام شود. ما به آمریكا سوءظن داریم و میدانیم به محض اعلام آتشبس، آنان در عمل صادق نخواهند بود. بنابراین، ما نمیتوانیم چنین مخاطرهای را بپذیریم. ما میگوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدید هموار خواهد شد. معلوم است كه محاكمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت، از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابهجایی در بند 6 انجام شود، راه هموار خواهد شد».
از آنجا كه جمهوری اسلامی در موقعیت برتر در جنگ قرار داشت بهدنبال شرایط بهتر بود، ولی به نظر میرسید قدرتهای بزرگ نمیخواستند بیش از این به ایران امتیاز بدهند. با توجه به بند 10 اجرای قطعنامه كه راه را برای اقدام شورا علیه كشوری كه قطعنامه را نپذیرد باز گذاشته بود، آمریكا دبیر كل را تحت فشار گذاشته بود تا ایران را به عنوان طرفی كه قطعنامه را نمیپذیرد معرفی كند. جمهوری اسلامی ایران هم همواره بعد از تصویب قطعنامه تلاش نمودهاست با مذاكره و انعطاف درخصوص اجرای قطعنامهی 598 برخورد نماید و حتی در سوم مارس 1988 آقای محلاتی، سفیر و نمایندهی دائمی جمهوری اسلامی ایران، در ملاقات با رئیس وقت شورای امنیت، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامهی 598 اعلام مینماید. از طرف دیگر ایالات متحده به همراه شركای غربی و عربی خود، تلاش فراوانی آغاز نمود تا جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را بپذیرد و خود نیز عملاً وارد صحنهی جنگ شد. نیروهای آمریكایی در فروردین سال 1366 در حمایت مستقیم، آشكار و عملی از رژیم عراق در یك طرح هماهنگ به موازاتِ حملهی عراق به جزیرهی فاو، مواضع رزمندگان اسلام را زیر آتش گرفتند و قبل از آن، تأسیسات نفتی ایران را در خلیج فارس مورد حمله قراردادند و دو سكوی نفتی را زیر آتش گرفتند. در مردادماه سال 1366 ناوگان ضربتی آمریكا به 24 فروند رسید.
در تاریخ 31 شهریور 1366 بالگردهای آمریكایی در حضور واینبر، وزیر دفاع آمریكا، كشتی ایران ایر را منهدم كردند. در 28 مهرماه 1366 آمریكاییها به سكوهای نفتی رشادت و رسالت حمله بردند. این در حالی بود كه آمریكا به بهانهی حفاظت از نفتكشها و امنیت انرژی با 41 فروند كشتی جنگی و 24 هزار سرباز وارد خلیج فارس شده بود كه بهزعم كسینجر آمریكا عملاً به جنگ كشیده شده بود؛ لذا عملاً استراتژی بیطرفی را زیر پا گذاشت و فشار بر ایران را مضاعف نمود. آمریكا در همین زمان اعلام كرد كه واردات از ایران ممنوع است. ایالات متحده به بهانهی حملهی ایران به كشتیهای تجاری و عدم احترام به قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتشبس، علاوه بر ممنوعیت خرید نفت از ایران، صدور 14 نوع كالاهای ساخت آمریكا كه قابلیت استفادههای نظامی را نیز دارد به ایران ممنوع كرد. در ادامهی فشارهای آمریكا به ایران پس از عملیات والفجر ده، آمریكا به بهانهی برخورد رزمناو «ساموئل رابرتز» با مین كه در تاریخ 25 فروردین 1367 صورت گرفت، یك اقدام نظامی احتمالی را نوید دادند. همزمان با حملهی نظامی عراق به فاو، سكوهای نفتی رشادت، سلمان، مبارك و ناوهای ایرانی سهند و جوشن مورد حملهی آمریكا قرار گرفتند و رزمناو سبلان به وسیلهی آمریكاییها بمباران شد.
اوج اقدامات خصمانهی آمریكا علیه ایران، حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 31/4/1367 بود. ناو آمریكایی وینسنس كه به آبهای ایران تجاوز كرده بود، با شلیك دو موشك 290 نفر از مسافران هواپیما را به شهادت رسانید. در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج خود رسید. آمریكاییها عملاً و بهطور مستقیم وارد صحنه شدند. فرانسویهای هواپیماهای پیشرفتهی سوپراتاندار و میراژ 2000 را در اختیار عراق گذاشتند. روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرواز و بلندپرواز را به عراق ارسال كردند. كویت و عربستان سیل دلار را به بینالنهرین جاری كردند. آلمانیها مواد لازم را برای ساخت سلاحهای شیمیایی در اختیار عراق میگذاشتند. عراق بهطور وسیع مناطق مسكونی و جبههها را بمباران شیمیایی میكرد. مجامع بینالمللی، با سكوت خود این جنایات را تأیید میكردند. امام از همهی این امور مطلع شدند و پس از كسب گزارشهای مختلف به این نتیجه رسیدند كه قطعنامهی 598 را بپذیرند، هرچند كه این كار به منزلهی نوشیدن جام زهر بود. گرچه ایران با فشارهای شدید قطعنامه را پذیرفت، ولی ایالات متحده و رژیم بعث عراق بازندهی جنگ بودند. ایران اولاً در طول جنگ و تحت شرایط بسیار سخت اصل نه شرقی و نه غربی و حمایت از مستضعفین جهان را به اثبات رسانید و دشمنان و طراحان جنگ تحمیلی علیه ایران نه تنها نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را نابود كنند، حتی به كمترین خواستهی خود، یعنی لغو قرارداد 1975 الجزایر هم نرسیدند.
دستاوردهای جنگ در كلام امام خمینی ـ كه در خصوص پذیرش قعطنامهی 598 آمده به شرح زیر است:
«در آینده ممكن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند كه ثمرهی خونها و شهادتها و ایثارها چه شد؟ اینها یقیناً از عوالم غیب و از فسلفهی شهادت بیخبرند و نمیدانند كسی كه فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه وارد نمیسازد و ما برای درك كامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصلهی طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه كرده است».
البته فهم سخنان رهبری الهی چون امام خمینی كه بهدنبال حیات طیبه و رستگاری ابدی برای امت اسلامی است برای تحلیلگران و نظریهپردازان روابط بینالملل دشوار است و اینجاست كه بهخوبی میتوانیم ناتوانایی نظریات موجود روابط بینالملل را در تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دریابیم. پذیرش قطعنامهی 598 و تصمیم امام بر اساس تشخیص مصلحت كه در همین پیام آمده است، ما را با اصل دیگری از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آشنایی میسازد. حفظ امالقرای جهان اسلام اصل اساسی دیگر در پذیرش قطعنامهی 598 است؛ ولی این اصل موجب گردید امت اسلامی از دستاوردهای مبارزه و شهادت محروم گردد كه بهزعم حضرت امام، كه آشنا به عوالم غیب و فلسفهی شهادت، از زهر كشندهتر است.
راستی كدام یك از مكاتب روابط بینالملل میتواند این جهتگیری را در سیاست خارجی تحلیل نماید. آیا آرمانگرایان، واقعگرایان نوواقعگرایان طرفداران نظریهی اجتماعی روابط بینالملل و یا طرفداران مكتب انگلیسی روابط بینالملل میتوانند به تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طی این سالها بپردازند؟ بیتردید تمامی آنها در فهم آن عاجزند. آیا مكاتبی كه از درون دولتهای رفاه بیرون آمدهاند میتوانند سیاست خارجی دولت اسلامی كه آبادی دنیا و آخرت مردم را همزمان دنبال میكند تحلیل نمایند؟ آنچه از بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تا اینجا بهدست آمده آن است كه منافع ملی معنای متفاوتی دارد و با مفهوم غربی آن تفاوتی آشكار دارد.
پانوشت:
1. روزنامهی اطلاعات، 15/9/1358، ص 11
2. همان، 17/9/1358، ص12
3. همان، 1/10/1358، ص 12
4. همان، 8/10/1358، ص 12
5. همان، 18/12/1358، ص 1
6. همان، 17/1/1359
7. همان، 19/1/1359
8. همان، 18/1/1359
9. همان، 17/4/1359
10. همان، 6/6/1359
11. .Tareq Azize, Iraq-Iran conflict Questions and Discussions, (London: third World centrefor Research and Publishing, 1981) p. 76 12. به نقل از علیاكبر ولایتی «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران»، ص 44
13. . روزنامهی اطلاعات، 6/7/1359
14. همان، 15/7/1359
15. .همان، 20/7/1359
16. حسین اردستانی، جنگ عراق و ایران رویارویی استراتژیها، دورهی عالی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران 1378، ص 87.
17.همان، ص89
18. روزنامهی اطلاعات، 2/12/1359
19 . همان، 11/12/1359
20. همان، 9/1/1360
21. همان، 11/1/1360، ص 11
22. علی اكبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1380، ص 99
23 . همان، ص 100
24. روزنامهی جمهوری اسلامی، 12/7/1361، ص 1
25. همان، 13/6/1361، ص 1
26. به نقل از همان، 15/7/1361، ص 12
27 . محمد درودیان، آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ اول، تهران 1376، ص 50
28. مركز مطالعات و تحقیقات جنگ، از خونین شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، تهران 1373، ص 186 29. . ولایتی، پیشین، صص 204-205
30. روزنامهی اطلاعات، 14/9/1365، ص 1
31. همان، 17/8/1365، ص 3
32 . ولایتی، پیشین، ص 209
33. روزنامهی اطلاعات، 18/9/1365، ص 16
34. همان، 24/8/1365، ص 16
35. به نقل از همان، 1/9/1365، ص 16
36. همان، 16/9/1365، ص 6
37. همان، 27/8/1365، ص 16
38. جیمز بیل، «تحلیلی بر روند نزدیك شدن آمریكا به ایران» ترجمهی ابراهیم متقی، در: نه شرقی و نه غربی، ص 166
39. مركز مطالعات و تحقیقات جنگ، روزشمار جنگ ایران و عراق، جلد چهل و چهارم، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران 1380، ص 39
40. همان
41. روزنامهی اطلاعات، 8/12/1365، ص 16
42. ولایتی ، پیشین، صص 253-255
43. همان، ص 261
44. همان، ص 265
45. همان، ص 268
46. روزنامهی اطلاعات، 30/1/1366، ص 2
47. اردستانی، پیشین، ص 170
48. روزنامهی كیهان، 3/8/1362، ص 20
49. همان، 5/8/1366، ص 20
50. اردستانی، پیشین، ص 171
51. ولایتی، پیشین، صص 277 ـ 278
52. به نقل از ولایتی، پیشین، صص 281-282
منبع:
ابوالفضل، صدقی؛ «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال 1368»، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی
منبع:http://siasi.porsemani.ir