چرا امام پذيرش قطعنامه 598 را نوشيدن جام زهر تشبيه كردند؟
با سلام و تشکر از حسن اعتماد شما به اين مرکز ، در پاسخ به پرسش فوق گفتني است :
توضيح
اين جمله حضرت امام(ره) در مورد پذيرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نيازمند
شناخت دقيق اهداف و انتظارات نظام اسلامي و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در
مقابل تهاجم نظامي دشمن و موضع گيري هاي كلان و بلند مدت ايشان درباره جنگ
تحميلي و بالاخره شرايطي كه منجر به پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران شد، مي
باشد. از اين رو به اختصار مطالبي را بيان مي نماييم: الف. اهداف نظام اسلامي از دفاع مقدس
الف. هر چند شروع جنگ تحميل به هيچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامي
ايران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعيتي به وجود آمد كه نظام انقلابي ايران
به عنوان كانون و منادي اسلام ناب محمدي(ص) و تنها سنگر پيكار در مقابل
امپرياليسم و استبكار جهاني و اميد بخش مستضعفان جهان و نهضت هاي آزاديبخش،
بايد مردانه و با تمام قوا در مقابل اين تهاجم نظامي ايستادگي مي نمود و
با دادن درس سختي به متجاوزين و حاميان آنها و احقاق كامل حقوق ايران، درس
ايستادگي و مقاومت تا پيروزي را به تمامي ملتهاي مورد ستم و نهضت هاي آزادي
بخش جهان، مي آموخت. در واقع نظام اسلامي علاوه بر مقاصد مادي مانند بيرون
راندن متجاوزين از خاك ايران، محكوميت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف
معنوي بسيار بالاتري از تداوم دفاع مقدس تعقيب مي كرد كه اين اهداف
برگرفته از اصول و مباني اسلامي بود؛ از اين رو دفاع مقدس نه يك جنگ معمولي
بين دو دولت بلكه جنگي سرنوشت ساز بين جهان كفر با جهان اسلام بود كه مي
بايست تا پيروزي قاطع جبهه اسلام و تسليم استكبار جهاني و رفع فتنه تداوم
مي يافت. بر اين اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمين
اهداف مشروع نظام اسلامي تأكيد داشتند و مي فرمودند: «اگر اين جنگ بيست سال
هم طول بكشد ما همچنان ايستاده ايم» ب. شرايط و اوضاع پذيرش قطعنامه 598
مقاومت، ايستادگي و پيروزي هاي مكرر ايران در جبهه هاي نبرد در طول سالهاي
جنگ به هيچ وجه خوشايند استكبار جهاني نبود از اين رو در ماههاي آخر جنگ،
حمايت جهاني از عراق به اوج رسيد و آمريكايي ها عملا و به طور مستقيم وارد
صحنه شدند. سكوهاي نفتي ما را بمباران مي كردند و با هدايت هواپيماهاي
عراقي بمباران نفت كش ها را تسهيل مي كردند. هواپيماي مسافربري ايران را
مستقيما منهدم كردند. فرانسوي ها هواپيماهاي پيشرفته سوپر اتاندارد و ميراژ
2000 در اختيار آنها گذاشتند، روسها مدرنترين هواپيماهاي جنگنده و
دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال كردند. كويت و عربستان سيل
دلارهاي خود را به عراق روانه ساختند. آلمانيها مواد لازم براي سلاح
شيميايي در اخيتار آنها مي گذاشتند. عراق به طور وسيع مناطق مسكوني و جبهه
ها را بمباران شيميايي مي كرد و مجامع بين المللي با سكوت خود اين جنايات
را تأييد مي كردند. در نتيجه جنگ از حالت طبيعي خود خارج و به يك نسل كشي
گسترده و بدون هيچ گونه ملاحظات اخلاقي، انساني، حقوقي و ... تبديل شده
بود. (امام خميني(ره)، دفاع مقدس، سيد علي نبي لوحي، ص 408)
و از سوي ديگر تحريم هاي همه جانبه و شديد بين المللي، فشارهاي بسيار
زيادي در زمينه اقتصادي، نظامي و ... بر مردم و مسؤولين ايران به وجود
آورده بود. ج. پذيرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر
در چنين شرايطي حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولين نظام و كارشناسان، مصلحت
نظام اسلامي را در پذيرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس ديدند و لذا بايد از آن
همه آرمانها و اهداف كلان و بلند مدتي كه از تداوم دفاع مقدس انتظار
داشتند چشم پوشي مي نمودند اما اين موضوع گيري جديد به هيچ وجه با روحيات و
انتظارات مردم ايران و خصوصا رزمندگان و خانواده هاي شهدا و ايثارگران
هماهنگي نداشت و آنان پذيرش چنين چرخش ناگهاني را نداشتند. افزون بر اين،
اين موضع گيري مي توانست تأثير منفي بر حركت هاي انقلابي و نهضت هاي آزادي
بخش جهان نيز داشته باشد. طبيعي است در چنين شرايطي پذيرش قطعنامه و آتش
بس، به مثابه كشيدن جام زهري براي حضرت امام(ره) بود كه تنها به خاطر رضاي
خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامي آن را با جان و دل پذيرا شدند. و
لذا در پيام تاريخي خود در مورد پذيرش قطعنامه مي فرمايند: «... قبول اين
مسأله براي من از زهر كشنده تر است ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او
اين جرعه را نوشيدم ، در شرايط كنوني آنچه موجب اين امر شد، تكليف الهي ام
بود. شما مي دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و
آخرين نفس بجنگم، اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد
رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرويي داشتم با خدا معامله
كرده ام». البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در كوتاه مدت و هم در
دراز مدت شرايط را به نفع نظام اسلامي رقم زد؛ زيرا اين موضوع ناگهاني كه
به هيچ مورد انتظار دشمنان نبود، يكباره دشمن را به موضع انفعالي كشاند و
در حاليكه از «ماشين جنگي» برتر و حمايت همه جانبه بين المللي برخوردار
بود، با قبول قطعنامه از سوي ايران و حضور گسترده و بي نظير مردم در جبهه
ها، پس از نبردي يك ماهه شكست را پذيرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از
سوي ديگر باعث شد تا شعار صلح طلبي را از دست دشمنان بگيرد و آنان را كاملا
خلع سلاح نمايد. و با حمله عراق به كويت و شكل گيري ائتلاف بين المللي
عليه عراق، حقانيت ايران در جنگ تحميلي براي همگان آشكار و دولت عراق به
عنوان متجاوز شناخته شد.
سوال . چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟
اگر
بخواهيم از منظر تاريخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرايط
مختلفي كه در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسي اين موضوع
بپردازيم دو مقطع اصلي را مي توان در دوران هشت ساله جنگ تحميلي بيان نمود ،
عبارتند از : 1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر 2 . از فتح خرمشهر تا پايان
جنگ تحميلي و البته ممكن است برخي افراد با ديدگاههاي شخصي و اهدافي كه
دارند تقسيم بندي هاي مختلفي از دروران هشت ساله داشته باشند كه لازم است
به صورت دقيق اين نظريات بررسي و ارزيابي شود. در هرصورت پيرامون جنگ مسائل
مختلفي وجود دارد كه بررسي آنها در يك نامه ممكن نيست در ادامه به دليل
اهميتي كه تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به اين بحث پرداخته مي شود :
چرا بعد از فتح خرمشهر كه به ايران پيشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال
تداوم يافت ؟ جنگ تحميلى زمانى شروع شد كه ايران اسلامى به دليل وقوع
انقلاب، حوادث و مشكلات داخلى و بينالمللى، به هيچ وجه آماده درگير شدن در
يك جنگ گسترده نبود. در اين صورت تنها راه منطقى، دفاع با قدرت عليه
متجاوز و بيرون راندن و تنبيه آنان و حصول اطمينان از عدم تجاوز ديگر بود.
اين مبناى استراتژى ايران در طول جنگ تحميلى بود و با وجود هزينههاى زياد
جنگ، تا آخرين روز تعقيب مىشد. درباره به طول انجاميدن جنگ، دو سؤال مطرح
مىشود: 1. آيا امكان نداشت جنگ تحميلى، در مدت زمان كوتاهترى خاتمه يابد؟
به عبارت ديگر در بعضى از زمانها كه موازنه نظامى و سياسى به نفع ايران
بود، چرا دولت ايران اقدام به پايان دادن جنگ نكرد؟ 2. چه مؤلفههاى جديدى
در پايان هشتمين سال جنگ وارد معادلات سياسى و نظامى شد كه منجر به آتشبس
رسمى شد؟ گفتنى است كه از ديدگاه كارشناسان و صاحبنظران، تنها مقطعى كه
مىتوانست جنگ به پايان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلايل ذيل اين
امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذيرش قطعنامه 598 شوراى امنيت)
ادامه يافت. الف. بررسى چرايى تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را
مجموعهاى از آتشبس، عقبنشينى، تعيين متجاوز، تأمين خسارتهاى وارده و...
بدانيم، بايد بگوييم كه در آن زمان، هيچ گونه پيشنهاد صلحى ارائه نشد و
شوراى امنيت و ديگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصيه
مىكردند. در آن زمان طرحى كه متضمن صلح واقعى باشد و شناسايى متجاوز و
پرداخت غرامت را نيز شامل شود و تضمين براى عدم تعرض مجدّد داشته باشد،
وجود نداشت و پيشنهادهاى ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاكره طرفين بود.
اين امر با توجه به پشتيبانى يك طرفه و آشكار دولتهاى بزرگ و نهادهاى بين
المللى از عراق، هيچ گاه نمىتوانست شرايط ايران را براى يك صلح واقعى و
شرافتمندانه محقق سازد. به اين ترتيب ايران، دلايل منطقى و عقلانى براى
ادامه جنگ داشت. اين دلايل عبارت بود از: 1. شرايط ايران براى صلح (شناسايى
و تنبيه متجاوز و پرداخت غرامت از سوى عراق). 2. مرزهاى ايران تأمين نداشت
و نقاطى در شلمچه، طلائيه، فكه و قصر شيرين در اشغال عراق بود و نيز
شهرهاى سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امكان آزادسازى
اين نقاط از راه مذكور، غيرمعقول به نظر مىرسيد و راهى جز ادامه جنگ وجود
نداشت. 3. در حالى كه نيروهاى خودى، پيروزىهاى زيادى كسب مىكردند، توقف
جنگ و چانهزنى در پشت ميز مذاكره، براى آزادى نقاط مرزى آزاد شده، صحيح
نبود. 4. شهرهاى آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان
مورد تهديد بود. 5. توانايى كمى ارتش عراق ترميم شده و با كمكهاى همه
جانبه دولتهاى بزرگ افزايش هم يافته بود. 6. تنها چيزى كه ارتش عراق از
دست داده بود، روحيه بود كه با توجه به روحيه فرماندهى آن (شخص صدام)، اين
مسئله نيز پس از مدتى قابل ترميم بود. 7. در حالى كه نيروهاى جمهورى اسلامى
در نوار پيروزى قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپايدار در هنگام قدرت و دادن
فرصت مجدد به عراق، زيانهايى به بار مىآورد. اگر آن روز جنگ متوقف مىشد و
تجربهاى چون مذاكرات سوريه و اسرائيل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروى ما
قرار مىگرفت و ما ناچار مىشديم بر سر ساير مناطق تحت اشغال، پشت ميز
مذاكره با عراق چانهزنى بىحاصل كنيم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت
مىكرد. 8. عراق در نظر داشت با برگزارى اجلاس سران جنبش غير متعهد در
بغداد و كسب رياست دورهاى اين جنبش، براى تحقق خواستههاى نامشروع خود، به
ايران فشار آورد؛ ولى ايران با حمله به داخل خاك عراق در عمليات رمضان،
اين امتياز مهم و حياتى را از عراق گرفت. 9. به همين منظور در 20 خرداد
1361ش. جلسهاى در حضور امام خمينى در جماران تشكيل گرديد و موضوع به شور
گذاشته شد. از نظر نظاميان شركت كننده در آن جلسه، امكان پدافند با توقف
روى خط مرزى وجود نداشت؛ زيرا در اغلب نقاط مرزى هيچ گونه مانع طبيعى وجود
نداشت و ايجاد استحكامات جديد نيز يك سال به طول مىانجاميد و طى اين مدت
احتمال حمله مجدد عراق جدى بود. مهمتر اين كه با تكيه بر اصل متعارف نظامى
«تعقيب دشمن» هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر يك حركت غيراصولى بود. به همين
دليل امام خمينى(ره) پس از ترديد اوليه در مورد تداوم جنگ در خاك عراق با
استماع دلايل نظاميان و نا اميدى از پذيرش شرايط ايران توسط دولت عراق، با
ادامه جنگ و ورود نيروهاى ايران به خاك عراق موافقت نمودند. در هر صورت
علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نكاتى در اين زمينه جلب مىنماييم. 1.
از همان آغاز كه جنگ تحميلى بر عليه ايران شروع شد، تنها راه منطقى دفاع با
قدرت عليه متجاوز و بيرون راندن و تنبيه متجاوز و حصول اطمينان از عدم
تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستيم قسمتهاى عمدهاى از خاك
كشور عزيزمان را از دست عراق پس بگيريم؛ اما شرايط بينالمللى و منطقهاى و
كشور عراق حاكى از اين بود كه تمام علل و عوامل كه در شروع جنگ توسط عراق
نقش داشتند، هنوز باقى بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار عليه ايران
براى پذيرش آن، تنها يك نوع تاكتيك براى خروج عراق از وضعيت پيش آمده بود.
عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از: الف. سيستم بينالملل؛ در سطح
ابرقدرتها ايالات متحده آمريكا كه بر اثر پيروزى انقلاب اسلامى و به دنبال
آن جريان گروگانگيرى و شكست مفتضحانه عمليات طبس، ضربات پياپى و سختى از
ايران خورده بود، نه تنها از هر حركتى كه متضمن ضربه زدن به ايران بود،
استقبال مىكرد، بلكه خود درصدد چارهجويى براى انتقام و جبران شكستهاى
قبلى بود. شواهد و دلايل بسيارى وجود دارد كه آمريكا مشوق و ترغيب كننده
رژيم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرتهاى بزرگ مانند فرانسه و انگليس كه
روابط عميق و منافع قابل توجهى در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامى نيز
به شدت ضربه خورده بودند، بنيه نظامى عراق را تقويت نمودند. دولتهاى
منطقه خاورميانه (دولتهاى عربى به استثناى سوريه، ليبى و الجزاير) نه تنها
به نفع عراق موضعگيرى كرده، بلكه از هر نوع كمك ممكن به عراق خوددارى
نكردند. آنها وجود انقلاب اسلامى در ايران را خطر بزرگى براى ادامه حكومت
نامشروع خود مىدانستند. ب. شخصيت تصميمگيرنده جنگ يعنى صدام در آغاز
تجاوز به ايران داراى سه انگيزه عمده شخصى بود: 1. تلاش براى كسب رهبرى
جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه كه براساس دكترين نيكسون به عنوان
ژاندارم منطقه بتواند با شكست ايران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم
منطقه را در حفظ منافع غرب بازى كند. 3. جبران تحقيرى كه شخصا در امضاى
قرارداد 1975م. الجزاير متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعى و جمعيتى عراق به
گونهاى است كه همواره حكومت را دچار بىثباتى و بحران نموده است. پيروزى
انقلاب اسلامى ايران موج جديدى از ناآرامىهاى شيعيان را در عراق به وجود
آورد كه شامل اكثريت مردم عراق مىباشند و خواستار حكومت اسلامى در عراق
بودند. نگرانىهايى كه دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامى به عراق داشت،
عامل مهمى در آغاز جنگ بود. در زمان فتح خرمشهر نه تنها اين عوامل از بين
نرفته بود، بلكه به خاطر پيروزىهاى چشمگير ايران در جبههها، شدت يافت.
قدرتهاى بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامى را شاهد بودند كه توانسته
بود در بدترين شرايط بحران داخلى در جبههها نيز به پيروزى برسد. 2. بعد
از فتح خرمشهر تلاشهاى زيادى بين مجامع بينالمللى و برخى كشورهاى همسايه
براى متوقف نمودن پيشروى ايران به داخل خاك عراق و جلوگيرى از شكست كامل
ارتش متلاشى شده رژيم بعث صورت گرفت؛ ولى همچنان كه گفته شد اين تلاشها
صرفا براى خروج از بنبست پيشآمده بود؛ زيرا هيچگونه مكانيزم حقوقى
مطمئنى را براى دستيابى به صلحى همهجانبه ارائه ندادند. قطعنامه 514
شوراى امنيت به گونهاى طراحى شده بود كه خواستههاى مشروع ايران را در بر
نداشت و به عبارت ديگر شوراى امنيت نشان داد كه درصدد مديريت بحران مىباشد
و نه حل آن؛ ولى در پايان جنگ مجامع بينالمللى با مشاهده قدرت اعجازآميز
رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخيرناپذير «فاو» عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده
به ناچار قطعنامه 598 را به نحوى تدوين كردند كه در برگيرنده برخى از
خواستههاى مشروع ايران بود. بنابراين مجاهدتهاى رزمندگان پس از فتح
خرمشهر تا ورود به «فاو»، تنها عامل به رسميت شناختن حقوق ايران و صدور
قطعنامه 598 بود. 3. از آن جا كه بعد از فتح خرمشهر هنوز بخشهايى از خاك
ايران در دست عراق بود، لازم بود ما نيز بخشهايى از عراق را در دست داشته
باشيم تا در موقع مذاكره با دست پر حاضر باشيم. 4. از دلايل ديگر داخل شدن
نيروهاى ايران به خاك عراق، خارج ساختن شهرهاى آبادان و خرمشهر از برد
توپخانه عراق و فراهم كردن زمينه بازگشت مردم به اين شهرها بود. 5. جلوگيرى
از استمرار استراتژى هجومى عراق در دريا و هوا؛ زيرا گرچه نيروى زمينى
عراق در زمين متوقف و به عقب رانده شده بود، ولى حملات عراق در دريا و هوا
ادامه داشت. 6. قوّت اين احتمال كه با فشار به صدام، زمينه سرنگونى او و
نجات مردم عراق و ايران از اين حكومت تبهكار فراهم گردد. 7. عدم اطمينان به
حكومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان كه اين موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛
زمانى كه ايران آتشبس و قطعنامه 598 را پذيرفت، عراق به دليل قدرت گرفتن
نيروهاى نظامىاش دوباره بخشهايى از سرزمين ايران را به اشغال خود درآورد.
در پايان مىتوان گفت كه پس از فتح خرمشهر شرايط براى اتمام جنگ مهيا نبود
و بعد از بازپسگيرى خرمشهر، منطقه با حمله اسرائيل به جنوب لبنان روبرو
شد و وقفهاى در ادامه جنگ پيش آمد و نيروى ايران متوجه جنوب لبنان بود؛
اما زمانى كه احساس شد فتح خرمشهر به تنهايى براى ريشهكن كردن تجاوز و به
دست آوردن حقوق ايران كافى نيست، شعار ادامه «عمليات و دفاع» تا تنبيه
متجاوز و ريشه كردن تجاوز مطرح شد. بررسى علل و عوامل پايان جنگ؛ در پايان
جنگ هر چند ويژگىهاى روانى و شخصيتى صدام هنوز موجود بود - چنان كه در
حمله به كويت دوباره بروز كرد - ولى شرايط بينالمللى و منطقهاى ديگر به
هيچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراين در قطعنامه 598 شوراى امنيت
بسيارى از خواستههاى مشروع و بر حق جمهورى اسلامى ايران را لحاظ كرده، عزم
خود را بر پايان جنگ نمايان ساختند كه در اين جا به صورت اختصار به بعضى
از مهمترين زمينههاى آن اشاره مىشود: در سالهاى پايانى جنگ، جهان از
پيروزىهاى نظامى ايران احساس خطر و نگرانى مىكرد و شرايط نظامى و سياسى
به نفع جمهورى اسلامى ايران تغيير كرده بود و اينك در كارنامه نظامى ايران،
نقاط درخشانى همچون بازپسگيرى خرمشهر، تصرف جزاير مجنون، فتح فاو و نقاطى
در كردستان عراق به چشم مىخورد. در عرصه سياسى نيز جمهورى اسلامى ايران،
تقريبا يكه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براى رياست بر جنبش
غيرمتعهدها را خنثى سازد و با برنامهها و اقدامات تبليغى سياسى خود، حقيقت
متجاوز بودن عراق و واقعيت تساهل و تسامح جهانى را نشان دهد. از اين رو
ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شكلى كه در ماههاى آخر با حمله به نفتكشها
و مختل شدن امنيت خليج فارس و... ادامه يافت، به ضرر برخى قدرتهاى بزرگ
بود. از سوى ديگر پيروزىهاى نهايى ايران در جنگ و محقق شدن شعارها و
آرمانهاى ايران در مورد عراق، نشانه شكست كامل سياستهاى غرب در حمايت از
عراق به شمار مىآمد. كشورهاى حامى عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق
نيز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شكستهاى پىدرپى دريافته بود كه در آن
شرايط نه تنها امكان پيروزى بر ايران را ندارد، بلكه بايد به هر ترتيب ممكن
و با تمسك به هر وسيلهاى، از شكست خود جلوگيرى كند و به جنگ اشغالگرانه
پايان دهد. در چنين فضايى و پس از يأس قدرتهاى بزرگ از شكست ايران، آنان
قطعنامه 598 را كه بر خلاف قطعنامههاى پيشين تا اندازهاى متضمن نظريات و
حقوق مسلّم ايران بود، به تصويب برسانند؛ اما اين قطعنامه به رغم نقاط
مثبت خود، داراى نقاط ضعف و ابهامات زيادى بود، و ترديدهايى را در پذيرش
اين قطعنامه از سوى ايران به وجود آورده بود؛ از اينرو قدرتهاى بزرگ كه
مصمم بر پايان جنگ بودند فشارهاى نظامى و سياسى زيادى را براى قبول
قطعنامه، به ايران وارد آوردند. اين فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقيم
آمريكا در جنگ و حمله به هواپيماى مسافربرى ايران، تشديد حملات و حضور
آمريكا در خليج فارس، بمباران سكوهاى نفتى ايران، بمباران شيميايى مناطق
مسكونى و جبههها از سوى عراق و... و سرانجام بر اثر اين عوامل، ايران
تصميم به پذيرش قطعنامهى 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنين
شرايطى، به فرموده امام(ره) به منزله نوشيدن جام زهر بود. مقاومت دفاعى
بىنظير ايران در طول هشت سال جنگ تحميلى، در مقابل هجوم قدرتهاى بزرگ با
وجود همه مشكلات و ناملايمات، انقلاب نوپاى اسلامى را بيمه و بسيارى از
حقوق مسلّم ايران را تأمين نمود. همچنين استقلال و تماميت ارضى كشور را
تضمين كرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استكبار
جهانى تعليم داد. براى مطالعه بيشتر به كتاب زير مراجعه كنيد: پىنوشت: 1.
جنگ تحميلى (مجموعه مقالات، ص51 و 232). 2. تاريخ سياسى جنگ تحميلى،
علىاكبر ولايتى، ص137. 3. آغاز تا پايان، سيرى در جنگ ايران و عراق، محمد
دروديان، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمى
رفسنجانى، كارنامه و خاطرات، 1361. 5. عليرضا لطفاللهزادگان، پاسخ به
ابهامات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرايى
ادامه جنگ؟! ، عليرضا محمدي ، مجله پرسمان ، شماره 21 - خرداد 1383) در
پايان مناسب ديديم گفتگويي با دكتر ولايتي در اين زمينه ارائه شود: يكي
ديگر از ابهاماتي كه درباره مواضع ايران در جنگ مطرح است، فاصله بيش از يك
سال بين تصويب قطعنامه 598 در شوراي امنيت تا پذيرش آتشبس از سوي ايران
است. منتقدان ديپلماسي جمهوري اسلامي كه عمدتا از طيف غربگرا و ليبرال
هستند، شما را به سرسختي و عملكرد ايدئولوژيكي در اين مقطع متهم ميكنند و
مدعي هستند، در زماني كه شما بايد منعطف عمل كرده و به سرعت به جنگ پايان
ميداديد، بيش از يك سال براي پذيرش مقاومت كرديد و اين مسئله باعث شد تا
ما هزينههاي سنگيني تحمل كنيم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دكتر
ولايتي: اين اظهارات نيز همانند ديگر اظهارات آنان، بيش از آنكه بر اساس
اطلاعات و ديدگاههاي كارشناسي باشد، از سر بياطلاعي و از موضع سياسي مطرح
شده است. واقعيت آن است كه وقتي قطعنامه 598 در سال 1366 تصويب شد،
نيازمند يك آييننامه اجرايي بود كه دبيركل پس از مدتي كوتاه، آييننامه
اجرايي آن را ارائه كرد. در حالي كه ما معتقد بوديم، قطعنامه و آييننامه
اجرايي آن بايد همزمان پذيرفته شوند، اما عراق آييننامه اجرايي را كه در
واقع روح اصلي قطعنامه بود، نميپذيرفت و اين مسئله يك سال ادامه پيدا كرد.
موضع ايران اين بود كه پذيرش قطعنامه بدون پذيرفتن آييننامه اجرايي،
بيمعنا و بينتيجه است. بند اول قطعنامه درباره عقبنشيني به مرزها بود و
اگر برنامه زمانبندي آن تعيين نميشد، عراقيها پس از آتشبس، آنقدر در
خاك ما باقي ميماندند و مناطق اشغالشده را در تصرف خود نگه ميداشتند كه
فضاي حاكم بر جامعه بينالمللي از بين ميرفت. بنابراين عراقيها با
آييننامه اجرايي كه توسط «خاوير پرز دكوئيار» ارائه شده بود، مخالفت كردند
و اين به معناي مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه اين امر نيز آن بود كه
حتي پس از پذيرش يكطرفه قطعنامه و آييننامه اجرايي از سوي ايران، عراق
آن را نپذيرفت و به ما حمله كرد، منافقين را به داخل خاك كشور اعزام كرد و
تعداد زيادي اسير از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلي با ما
داشته باشد. بنابراين تا زماني كه ما قطعنامه را بدون پذيرش آييننامه
اجرايي از طرف عراق، در تابستان 1367 پذيرفتيم، كشورهاي غربي كه به صورت
مداوم بر اين نكته تأكيد ميكردند كه عراق قطعنامه را پذيرفته و ايران
نميپذيرد، غافلگير شدند چراكه ما صلح را پذيرفته بوديم و اين عراق بود كه
باز هم حمله ميكرد. در اين هنگام وقتي كه براي مذاكره به نيويورك رفته
بودم، ديدم كه طارق عزيز حاضر نيست آتشبس را بپذيرد و فقط اصرار دارد كه
مذاكرات دوجانبه، سريعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار ميآمد كه زودتر
آتشبس را اعلام كنيد. ولي عراقيها نميپذيرفتند. لذا من با يك ترفند دقيق
اعلام كردم تا وقتي عراق آتشبس را نپذيرد مذاكره با وزير خارجه اين كشور
معني ندارد در حقيقت آغاز مذاكره را به پذيرش آتشبس از سوي عراق منوط كردم
و توانستيم از اين ابزار استفاده كنيم. در اين شرايط، همه دنيا بسيج شد تا
عراق را وادار به پذيرش قطعنامه كند. «بندر بن سلطان» سفير عربستان در
واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربيها به صدام فشار آوردند كه آتشبس را
بپذيرد. سرانجام پس از چند روز كه من به دعوت دبيركل سازمان ملل براي
مذاكره به نيويورك رفته بودم، «طارق عزيز» هم زير فشار دنيا به نيويورك آمد
و البته باز هم اظهار ميكرد كه دستوري براي پذيرش آتشبس ندارد، ولي پس
از فشار زياد جامعه بينالملل، سرانجام عراق آتشبس را در روز 29 مرداد
1367 پذيرفت. طبق آييننامه اجرايي قطعنامه، پس از آتشبس، نيروهاي حافظ
صلح سازمان ملل بين مواضع عراق و ايران مستقر ميشدند تا بر آتشبس نظارت
كنند و پس از تعيين يك وقت مشخص، عقبنشيني به مرزها انجام ميشد؛ پس از يك
زمان معين هم مبادله اسرا و تعيين متجاوز انجام ميشد. عراقيها به اين
خاطر زير بار پذيرش قطعنامه نميرفتند كه ميخواستند با آتشبس گروكشي
كنند؛ يعني از اهرم آتشبس براي لغو قرارداد «1975 الجزاير» استفاده كنند،
هدفي كه در جنگ به آن دست نيافته بودند. به خاطر همين مسئله، زماني كه ما
مذاكره با طارق عزيز را آغاز كرديم، عراقيها اصرار كردند كه آتشبس و
لايروبي اروندرود، همزمان مورد مذاكره قرار گيرد؛ ما گفتيم لايروبي بر اساس
ساز و كار پيشبينيشده در قرارداد «1975 الجزاير» بايد انجام شود، اما
طارق عزيز گفت: «ما حاضر نيستيم در چارچوب قرارداد 1975 به لايروبي
بپردازيم. ابتدا لايروبي كنيم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 ميشويم» كه
اينجا ترفند عراقيها براي ما مشخص شد، چراكه از نظر حقوق بينالملل، اگر
شما بتوانيد يكي از بندهاي يك قرارداد را معلق و بياثر كنيد، ساير بندهاي
آن هم غيرقطعي و قابل مذاكره تلقي ميشود و به همين خاطر، عراقيها
ميخواستند با كنار گذاشتن بند مربوط به لايروبي اروند در قرارداد «1975
الجزاير» كل قرارداد را زير سؤال ببرند. اين مسئله باعث گره خوردن مذاكرات
شد و حدود دو سال پس از آتشبس، مسئله معلق ماند. البته طي اين مدت،
نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل بين نيروهاي ما و ارتش عراق مستقر بودند و در
واقع آتشبس شده بود، اما از صلح خبري نبود. نكته مهم در مذاكرات و مواضع
عراق و طارق عزيز اين بود كه آنها تمايل داشتند كه نقش سازمان ملل را تضعيف
يا حذف كنند و مذاكرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار
داشتيم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراكه در ميدان نظامي، شرايط پيش از
سال 1366 را نداشتيم و ميخواستيم از ابزار سازمان ملل براي فشار به عراق
استفاده كنيم و هركجا كه مذاكرات به بنبست ميخورد، از عامل سازمان ملل
براي فشار به عراق استفاده ميكرديم. حتي در ژنو مدتها بر سر نحوه چيدن ميز
مذاكره بحث كرديم، چراكه اين مسئله معناي خاصي ميدهد. موضع ما اين بود كه
ميز مذاكره بايد به شكل مثلث چيده شود؛ يك طرف ما، يك ضلع عراق و ضلع سوم
هم سازمان ملل كه سرانجام هم همينگونه شد. اختلاف ديگر، محل مذاكره بود.
ما اصرار داشتيم مذاكرات در نيويورك برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند كه
در ژنو انجام شود. چراكه در نيويورك، با حضور سفراي برجسته كشورهاي جهان،
لابي سياسي قويتري وجود داشت و ما ميتوانستيم از آن براي فشار به عراق
براي رسيدن به صلح استفاده كنيم. اما در ژنو اين امكان وجود نداشت. به هر
حال طي مدت دو سال و با شورهاي فراوان، مذاكرات 598 انجام شد. هرچند،
قطعنامه 598 براي ما شيرين نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذيرش قطعنامه از آن
تعبير «جام زهر» كردند و در نامه محرمانه خود كه براي مسئولان مجلس قرائت
شد، به علل نارساييها و دلايل پذيرش قطعنامه اشاره كردند. جمهوري اسلامي
ايران از آغاز تجاوز رژيم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحي حقيقي و
شرافتمندانه که حاوي مقدمات زير مي باشد: 1. دفع آتش تجاوز 2. شناسايي
متجاوز 3. تعيين خسارات و تنبيه متجاوز 4. تضمين صلح و بقاي آن به کشور
مورد تجاوز بر اين اساس امام(ره) همواره خواهان پايان دادن به جنگ بود اما
پاياني که متضمن حقوق ملت مظلوم ايران باشد. وانگهي امام راحل(ره) در هر
کاري به نظر کارشناسان و متخصصان بسيار اهميت مي داد، چنان که در نامه
مشهور ايشان در پايان جنگ مشاهده مي نماييم. تحقيقا اگر نظر فرماندهان و
کارشناسان جنگ مبتني بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را مي
پذيرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتواي رهنمودهاي امام خميني(ره) به
ويژه پس از فتح خرمشهر، گوياي صلحي عادلانه بود ه از ارکان حقوقي صلح
حکايت مي کرد. براي مثال معظم له طي سخناني در جمع گروهي از دانشجويان
دانشکده افسري ارتش و مسئولين اين دانشکده فرمودند: «از اول هم صلح طلب
بوديم و صلح يکي از اموري است که ما به تبع از اسلام قبول کرديم. صلح
اسلامي، صلحي که برادر مي شوند بعد از صلح و ما طالب اين هستيم. اما صلحي
که اصلا اعتنا نکنند به اين که جنايت کردند در اين جا و اعتنا نکنند به اين
که غراماتي وارد شده است و بايد جبران بکنند، خساراتي وارد شده است و بايد
جبران بکنند اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را مي تواني بگذاريم صلح صدامي.»روزنامه جمهوري اسلامي، 12/7/1361
امام راحل؛ همين منطق را تا پايان جنگ دنبال نمودند و حتي مفاد قطعنامه
598 را که پذيرفتند متضمن صلح واقعي و عادلانه ندانستند، از اين جهت پذيرش
آن را چون نوشيدن جام زهر دانستند، بنابراين مي توان در يک کلام گفت که
امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمين تصميم گيري مي کرد. کما اين که
پذيرش قطعنامه 598 نيز بر اساس همين مسئله صورت پذيرفت. اين مسئله در پيام
تاريخي ايشان پس از قبول قطعنامه، به چشم مي خورد: «و اما در مورد قبول
قطعنامه که حقيقتا مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصا براي من
بود، اين است که من تا چند روز قبل به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در
جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجراي آن مي ديدم، ولي
... با توجه به نظر تمامي کارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي کشور که من به
تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت
کردم و در مقطع کنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي دانم.» البته بررسى
علل و عوامل پايان جنگ در پايان جنگ هر چند ويژگىهاى روانى و شخصيتى صدام
هنوز موجود بود، چنان كه در حمله به كويت دوباره بروز كرد ولى شرايط
بينالمللى و منطقهاى ديگر به هيچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراين
در قطعنامه 598 شوراى امنيت بسيارى از خواستههاى مشروع و بر حق جمهورى
اسلامى ايران را لحاظ كرده و عزم خود را بر پايان يافتن جنگ نمايان ساختند.
در اين جا به صورت اختصار به بعضى از مهمترين زمينههاى آن اشاره مىشود:
در سالهاى پايانى جنگ، جهان از پيروزىهاى نظامى ايران احساس خطر و
نگرانى مىكرد. شرايط نظامى و سياسى، به نفع جمهورى اسلامى ايران تغيير
كرده بود و اينك در كارنامهى نظامى ايران، نقاط درخشانى (همچون
بازپسگيرى) خرمشهر، تصرف جزاير مجنون، فتح فاو، و نقاطى در كردستان عراق)
به چشم مىخورد. در عرصه سياسى نيز جمهورى اسلامى ايران، تقريبا يكه و تنها
موفق شده بود، دوبار تلاش عراق براى رياست بر جنبش غيرمتعهدها را، خنثى
سازد و با برنامهها و اقدامات تبليغى ـ سياسى خود، حقيقت متجاوز بودن عراق
و واقعيت تساهل و تسامح جهانى را نشان دهد. از اين رو ادامهى جنگ و
منازعه به خصوص به شكلى كه در ماههاى آخر (حمله به نفتكشها و مختل شدن
امنيت خليج فارس و...) به ضرر برخى قدرتهاى بزرگ بود. از سوى ديگر
پيروزىهاى نهايى ايران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهاى ايران در
مورد عراق، نشانهى شكست كامل سياستهاى غرب در حمايت از عراق به شمار
مىآمد. كشورهاى حامى عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نيز، بعد از
سالها جنگ و متحمل شدن شكستهاى پى در پى، دريافته بود كه در آن شرايط نه
تنها امكان پيروزى بر ايران را ندارد؛ بلكه بايد به هر ترتيب ممكن و با
تمسك به هر وسيلهاى، از شكست خود جلوگيرى كند و به جنگ اشغالگرانه پايان
دهد. در چنين فضايى و پس از يأس قدرتهاى بزرگ از شكست ايران، باعث شد آنان
قطعنامهى 598 را ـ كه بر خلاف قطعنامههاى پيشين تا اندازه متضمن نظريات و
حقوق مسلّم ايران بود ـ به تصويب برسانند. اما اين قطعنامه به رغم نقاط
مثبت خود، داراى نقاط ضعف و ابهامات زيادى بود، (ر.ك: علىاكبر ولايتى،
تاريخ سياسى جنگ تحميلى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1376، ص 243). و
ترديدهايى را در پذيرش اين قطعنامه از سوى ايران به وجود آورده بود. لذا
قدرتهاى بزرگ ـ كه مصمم بر پايان جنگ بودند ـ فشارهاى نظامى و سياسى زيادى
را براى قبول قطعنامه، به ايران وارد آوردند. اين فشارها، عبارت بود از،
دخالت مستقيم آمريكا در جنگ و حمله به هواپيماى مسافربرى ايران، تشديد
حملات و حضور آمريكا در خليج فارس، بمباران سكوهاى نفتى ايران، بمباران
شيميايى مناطق مسكونى و جبههها از سوى عراق و... و سرانجام بر اثر اين
عوامل، ايران تصميم به پذيرش قطعنامهى 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول
آن در چنين شرايطى، به فرموده امام(ره) به منزله نوشيدن جام زهر بود.
مقاومت دفاع بىنظير ايران در طول هشت سال جنگ تحميلى، در مقابل هجوم
قدرتهاى بزرگ ـ به رغم همهى مشكلات و ناملايمات ـ انقلاب نوپاى اسلامى را
بيمه و بسيارى از حقوق مسلّم ايران را تأمين نمود. هم چنين استقلال و
تماميت ارضى كشور را تضمين كرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت
در مقابل استكبار جهانى داد. جهت مطالعه بيشتر ر.ك: 1- جنگ تحميلى (مجموعه
مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاريخ سياسى جنگ تحميلى، ص 137، علىاكبر ولايتى
3- آغاز تا پايان، سيرى در جنگ ايران و عراق، محمد دروديان، مركز مطالعات و
تحقيقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمى رفسنجانى كارنامه و خاطرات، 1361
5- عليرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ،
1379 6- تاريخ دفاع مقدس، دکتر اسماعيل منصوري لاريجاني، بنياد حفظ آثار و
ارزش هاي دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کيهان با آقاي هاشمي
رفسنجاني، بهمن 1382. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد:
32/100102059)
منبع:http://siasi.porsemani.ir